دانستم
دانستم، دانستن، دانایی را سود ندارد،
دانستم درختان را نور نیاز است و ماه را مهر
دانستم قاصدک نمی داند که می داند، اما می رساند صبر
دانستم همین را
که
درخت می خواهد نور،
که
یار می خواهد یار،
و نمی دانم چرا
عالم نادان از ان کنج باغ، هنوز می خواند هـــوو...
و هــــــــوو...
و کــــــو آن هـــــــو!!!
آن شمعان خاموش کجایند که بخوانند؛ نـــــور، نــــور، نــور...
رشد می کنم، رشد می، می ...
امّا
این طاق کهنۀ حفر زمان نمی گیرد نور
{ومن درخت}
نه رشدی از پس نوری
نه لطفی از سویی
نه از گل یار بویی
نه به سرد سخن هـــویی
و نه آبی از پس دلشاد رویی
...
و من درخت
1389.04.05
سالار
دانستم، دانستن، دانایی را سود ندارد،
دانستم درختان را نور نیاز است و ماه را مهر
دانستم قاصدک نمی داند که می داند، اما می رساند صبر
دانستم همین را
که
درخت می خواهد نور،
که
یار می خواهد یار،
و نمی دانم چرا
عالم نادان از ان کنج باغ، هنوز می خواند هـــوو...
و هــــــــوو...
و کــــــو آن هـــــــو!!!
آن شمعان خاموش کجایند که بخوانند؛ نـــــور، نــــور، نــور...
رشد می کنم، رشد می، می ...
امّا
این طاق کهنۀ حفر زمان نمی گیرد نور
{ومن درخت}
نه رشدی از پس نوری
نه لطفی از سویی
نه از گل یار بویی
نه به سرد سخن هـــویی
و نه آبی از پس دلشاد رویی
...
و من درخت
1389.04.05
سالار