دل از درد، فریاد
نور از همه رنگ برتاب
ابر از خیز و آب از فرود
دل از تنهایی در سکوت
در آواری از غروب
...
باد ناگهان جاری می شود، خالی می شود
نور، ارغوان می دمد،راه می رود
رها بانویی با تاجی از شور
در وقار و شکوه، با دستانی از عبور
دهد، هدیۀ مهر...
او ارغوان بود در باد نور
وزید و مهر نهاد و رفت ...
1389.08.23
تصویر: سارا صیدافکن
سالار